جمال حاجی آقا تبار.....

عکسهایی از مناظر دیدنی وجالب از نگاه من

جمال حاجی آقا تبار.....

عکسهایی از مناظر دیدنی وجالب از نگاه من

عکاسی هنری است که ماندگاری دارد.

  • ۰
  • ۰

عمو مهربان امیررضا بهش گفت اگه نماز رو یاد بگیری هدیه خوبی بهت میدم .امیررضا طی سه روز نماز رو یاد گرفت و عموی دوست داشتی دکترمحمدابراهیم حاجی آقا تبار یک میلیون تومان بهش هدیه داد.هدیه‌ای که امیررضا با ان برای خودش دوچرخه خرید...

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

ااما آخرین سرباز  قلبش جای دیگه میتپه . مثل بچه ها براحتی اشک میرزیه . به آسمون نگاه میکنه پرواز پرستوها رو تماشا میکنه. 

جمال حاجی اقاتبار

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

اخرین سرباز

ااا زن و مردهای که دست همدیگه رو گرفتن با بچه های کوچیکشون با آرامش کامل از کنار آخرین سرباز آروم بالبخند رد میشن... اما قلب من جای دیگه همچنان داره میتپه میتپه و روح من تو منطقه درجریان و حرکته ... و اشکهام 




جمال حاجی آقا تبار

تیر1397

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

پدرم ضرب المثلهای زیبایی در صحبتهایش بکار میبرد یکی از آن ها در مورد مهمان و مهمان نوازی است .

مثلا:

صاحب خنه سوال باز باشه ونه نهار پیاز باشه

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

یادش بخیر

یادش بخیرپنج شنبه ها مدرسه ساعت یک تعطیل میشدسریع میاومدم خونه کیف و کتاب ومیزاشتم خونه و سریع میرفتم ایستگاه چاله .اتوبوس های بنز بود که تا خشرودپی میرفتیک جاده خاکی با جمعیتی مثال زدنی جا برای نشستن روی صندلی نبودشانس میاوردم اکثرجمعیت اتوبوس تا خشرودپی نرن تا یک صندلی اتوبوس بنزکه قبلا ها تو جاده تهران مشهد کارمیکردن و حالا اسقاطی شدن و الان توجاده بندپی هستن روی صندلی تخته ای ان مینشتم چون معمولا ابری روی صندلی نبود روی صندلی مینشتم و دستم رو از پنجره اش بیرون میاوردم اما حیف که زود میرسیدم وقتی از اتوبوس پیاده میشدم خاک هایی که بخاطر حرکت اتوبوس رو صورتم بود راپاک میکردم و قدم زنان مسافت سه کیلومتری را پیاده میرفتم از فرسوکلا ردمیشدم گلهی میان برمیزدم و به انتهای روستای پازمین میرفتم و از ایش که عبور میکردم به روستای کاردیکلا شرقی میرسیدم اما بیشتر اوقات ترجیح میدم که از جاده اصلی برم چون سگ های زیادی توی ایشو شالیزار بودو بناچار دوراهی پازمین مقریکلا رو به سمت مقریکلا و سفید طور میرفتم و شانس اگه میاوردم تو مسیر تیلرهای کشاورزی که به سمت روستای پدری میرفت رو سوارمیشدم ومیرسیدم خونه پدر بزرگ یادش بخیر ننه پیری داشتم که از امدن من خوشحال میشدبرادربزرگم  پیش پدربزرگ و مادر بزرگ مانده و همراه پدرم شهر نیامد با دخترمه ازدواج کرده بود اون روزها برادرم محمد رضا سربازی بود و درمنطقه جنگی دلها همیشه در ترس و دلهره بود جوانان به سن برادرم کم نبودن از روستای ما که تو جنگ بودن فاو عراق یادمه .ترس عجیبی تو دل خانواده ها بود و معمولا همه منتظر خبر شهادت فرزند را داشتن کمتر کسی امیدی داشت که فرزند سربازش از جنگ سالم برسد.اما من غرق در دنیای کودکانه بودم تیساپه لینگ(پابرهنه)توکوچه ها و دشتها و مزارع بازی میکردیم یادش بخیر غروب که به خانه میامدیم متوجه میشدیم چندین جای پا زخم و خونی شده توجه نمیکردیم.روزها میگذشت ومن در دنیای کودکانه ام پادشاهی میکردم یادش بخیر خانه ای رو درخت ساخته بودم وقصه مارک تواین را تو این روستا که هنوز برق نیامده بود و تلوزیون نبودقصه های تام سایر و خانواده دکتر ارنست رو که تو بابل از تلوزیون دیده بودم برای دوستان روستاییم تعریف میکردم خیلی ذوق رفتن سینما داشتیم .برای ما برق امدن به روستا رویا بود اما یک صبح متوجه شدم که هر خانواده ای داره جلو در خونه اش چاله میکنه سوال کردم این چاله چیه گفتن قراره برق بیاد  تیربرق کاشتن و سیم های خوش رنگ مسی تاریکی رو ازکوچه ها گرفت دیگر نیاز نبود پدربزرگ فانوس روشن کنه و بره شب نشینی سردر هر خونه یه لامپ صدوات نصب بود واز پنجره هرخانه نور زرد لامپ ها زیبایی خاصی داده بود و روی تیربرق ها لامپ هایی بود که پشه ها دورش جمع میشدند و از لطف ادیسون شکر گذار .یادش بخیر

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

اینجاروستای کاردی کلا شرقی واقع دربخش بندپی غربی شهرستان بابل است روستای زیبا دردل شالیزارها.روستایی کوچک اما با دلی به اندازه دریا این حرف من تنها نیست.روستای کاردیکلایشرقی برای خودش داستانی داردو حکایت های جالب وحتی خیلی تلخ که خوشبختانه تلخی های ان به فراموشی رفته است .هر گوشه ای از این روستا قبرستانی دارد به عبارتی ساده تر این روستا انگار روی زمین های خالی قبرستان بنا شده است وقتی به سمت روستا میروی زمینهایی را میبینی که به قبرستانی معروف است از قبرو اجساد خبری نیست الان فقط سیرو پیاز میکارندو اندک درختان گردو .مرکز روستا قبرستانی هست که هنوزهم پابرجاست وهنوز هم به لطف عزراییل هرازگاهی مهمان میپذیرد کمی از مرکز روستا به سمت شرق میرویم قبرستانی است که این سالها به لطف و کرم بلدوزها نابود شدندو حالا فقط اسمی دارند به نام قبرستانی .و اما جنوب روستا به عروس کتی معروف استو کمی پاین تر قبرستانی که الان شالیزارها بربادش دادند.باز هم بگذریمبه سمت جنوب شرقی از کنار ابندان و اقا دارها و مزاری ها که بگذری خودت میفهمی که ای چرخ فلک خرابی از کینه توست به فرامرز تپه میرسی که قبرستانی بوده و ابادی بوده است .روستای کاردی کلا شرقی که همه انها از طایفه کاردر هستن و بیش از نیمی به نام حاجی اقاتبارسنگرودی 

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

پدرم تولدت مبارکپدر

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

نمدار

نمدار استوار و پایدار  کناررودخانه ای کوچک که از کلارود میاید و شالیزارهای محل راپنجی میزند رویده است.

نمدار را پدرم اینگونه دیدو میگوید که پدرش هم همینگونه دیده است

اما پدربزرگم از پدرش چیزی نشنیده است چون زمانی که کودکی بوده است پدرش دیگر کنارشان نبود و اورا اقا سید مقریکلا بندپی غرب دفن کرده بودند.اما نیره مادرش حرفها و قصه های زیادی داشت تا به محمدحسن پدر بزرگم بگویداما حیف که نیره اهل روستای کاردی کلا بندپی غرب نبود او از جایی غریب به اینجا امده بود او دختری از محله شاهکلا بابل بود که در ناز و نعمت شهری غرق بود و حالا همسر ملاحاج اقا شده و ملاحاج اقا اصالت اش بندپی است با املاک و دام و برای خودش حاکمی است در دیار بندپی .به بندپی امدبا راز های نهانی که در سینه کاردیکلا دفن بود .اری کاردیکلا نمدارش برای همه افتخار است چراکه هر جوانی از روستای کوچک غرق در مزارع برنج و محو شده در مرکباب در کنار نمدار عکسی به یادگار گرفته است.نمدار دلش درد دارد او چون سنگ صبوری است برای همه او هم بازی خیلی از پیرمردهایی هست که همچون من کودکی خود را در کناراین یار بی زبان به رشد جسمی رسیدند.اما حیف که نمدار در دل خود درد خا راجمع کرد و زخم هارا درمان نکردو حالا در جنگ با بودن و هیزم شدن است.نمدارحکایت سالها درد این روستا است.

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • جمال حاجی آقا تبار