جمال حاجی آقا تبار.....

عکسهایی از مناظر دیدنی وجالب از نگاه من

جمال حاجی آقا تبار.....

عکسهایی از مناظر دیدنی وجالب از نگاه من

عکاسی هنری است که ماندگاری دارد.

۱۹ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پدرم حاجی مسلم:

آخرین سرباز تکیه داده به درخت چنار فقط داره نگاه میکنه حرکت مردم که جز کوچکی از این مردمه و گوش میده به نجوای اذان . اما قلبش همچنان در نقطه ای دور و گمنام همچنان در حال تپیدنه...

جمال حاجی آقا تبار

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

درب خانه خدا

عکس خانه خدا .

وقتی که به خانه خدا نگاه می کنی بی اختیار دنبال در ورودی ان میگردی .دری زیبا طلایی و قفلی بزرگ که دو درب انرا قفل کرده است خانه خدا یا کعبه در قلب مکه در حصاری از کوه زیبایی خاصی پیدا کرده است .جالب انکه حجاج بعد طواف دورخانه خدا و لمس کردن حجرالاسود بسوی درب خانه خدا میروند و مشتاقانه دست به دیواره و درب ودرب ان میزنند در اینجا شیعه و سنی سفید و سیاه معنی ندارد.پارچه ای سیاه رنگ با نوشته هایی از کلام الله زیبایی دوچندانی به این خانه سنگی داده است

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

احرام درحج

چه حس قشنگی داشت هنگامی که لباس احرام به تن کردم.لباس احرامی که پدرم بارها که به حج رفته بود به تن کرده بود و حالا به من داد که با لباس احرام ایشان به حج بروم.هرجا که میرفتم به یاد پدر میافتادم چقدر سخت است دویدن در صفا و مروه و چه قدر شیرین است هفت دور به گرد خانه خدا گشتن .به اهالی مکه حسادت میکردم اما هرگز چهره مردم مکه بیادم نیست جز کبوتر هایی که در میادین شهر بودند و .....

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

حال و هوای جالبی داشت انروزهاخیلی مشتاق بودم که خانه خدا شهرمکه و محل پیدایش اسلام را از نزدیک ببینم به فرودگاه دشت ناز ساری رفتیم سوار هواپیما شدم منظره قشنگی را میدیدم و با دوربین عکاسی مناظر زیبایی را ثبت کردم واردمدینه شهر پیامبر و قبرستان بقیع برام جالب بود از فرودگاه مدینه به سمت هتل میرفتم که در مسیر قبرستان بقیع رادیدم قبر پیامبر اسلام معلوم بود ده روزی در مدینه ماندیم حتی به غار حرا هم رفتیم احرام پوشیدیم و به مکه امدیم خیلی در لباس احرام اذیت شدم احساس میکردم لخت هستم در مسیر از سرما لرزیدم تا به مکه رسیدم خانه خدا را دیدم در ذهنم خانه خدا خیلی بزرگ بود اما وقتی به دیوارهاوپرده هایش دست زدم و عکس هایی که گرفتم برایم تصور بزرگی خانه خدا از بین رفته بود خانه خدا .خانه خدا محل تولد مولا علی .خانه خدا گرفتن حاجت ها.خانه خدایعنی اخرین و اولین نقطه دسترسی به خدا.خانه خدا و سعی صفا و مروه .خانه خدا و مسجد جن.وخانه خدا و اسمان خراش هایی که از بین کوهها به سوی اسمان میرفتن

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

سلام دکتر

سلام دکتر. میخ این لاین شدم. فقط کارم شده باز کردن گره های لاین... زیر تک درخت چنار ایستادم باد میپچه دور درخت . شهرداری دنبال فرصت میگرده این درخت رو قطع کنه. اسم اینجا رو گذاشتم جایگاه عوشاق. اینجا باد آدم رو میبره میبره میبره به آسمون

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

شب های زیبایی بود وقتی فوتبال ایران همراه با مربی خارجی اش کارلوس کی روش به بازی های حام جهانی روسیه راه یافت و جالب تر انکه با بزرگان فوتبال جهان اسپانیا وپرتغال مراکش.شبهایی که با این تیم ها بازی میکرد چه دربازی برد داشت چه باخت و چه مساوی کرد برای مردم ماشادی اور بود شهر در اختیار جوانان پرشور بود که برایشان برد و باخت مهم نبود فقط به دنبال بهانه ای بودند که شادی کنند.عکس بالا میدان باغ فردوس بابل هست که محل تجمع جوانان شهر هست.حضور برادرم مهدی حاجی اقاتبار در این عکس گویای این حقیقت است برد و باخت در بازی فوتبال جام جهانی روسیه برای هیچ کدام ما مهم نیست....

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

کاردیکلا روستایی زیبا در بندپی غربی.کاردیکلا شرقی با دشتهای زیبا که شالی زارهایش بهار و تابستان بینج کر را در سرما و گرما در خودش جا میده .کاردیکلا شرقی زادگاه حاجی مسلم حاجی آقا تبار پدر مهربانم میباشد که کوه و جنگل و رودخانه اش شهادت میدهد به کارکرداو و چه روزها که با تن خسته زیر درخت کوشه شالی زار استراحت کرده و چه روزها که با بار زغال نیمه شب از دشت و خار و رودخانه به بابل بارفروش میامد و زغال را میفروخت و مایحتاج خانه را میخرید.کاردیکلا شرقی مدفن پدر بزرگ محمد حسن حاجی آقا تبار پدر بزرگ و مادر بزرگم.کاردیکلا شرقی با درخت نمدارش که نماد بزرگی و استقامت و استقلال روستاست.پاینده باشی کاردیکلا یی

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

آخرین سرباز

ادر روایت نانوشته آمده است اگر انسان بتونه کاری کنه لبخند روی چهره سه نفر بیاره . اون روز در بهشت زندگی میکنه... آخرین سرباز (برگرفته از کتاب نانوشته آخرین سرباز)

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

دکتر این روزها احساس میکنم به پایان عمرم نزدیک شده ام . اما قلب من داره جای دیگه میتپه.  حالا چرا اینها رو برای شما مینویسم چون احساس میکنم اندکی مرا درک میکنی ...

  • جمال حاجی آقا تبار
  • ۰
  • ۰

عمو مهربان امیررضا بهش گفت اگه نماز رو یاد بگیری هدیه خوبی بهت میدم .امیررضا طی سه روز نماز رو یاد گرفت و عموی دوست داشتی دکترمحمدابراهیم حاجی آقا تبار یک میلیون تومان بهش هدیه داد.هدیه‌ای که امیررضا با ان برای خودش دوچرخه خرید...

  • جمال حاجی آقا تبار